اتفاقات نوروزی
سلام مامانی من
مریم جان دختر خوبم نوروز ١٣٩١ هم طی شد با کلی اتفاقات خوشایند و شاید هم ناخوشایند.
خوشایند از این نظر که امسال اولین سالی بود که یه دردونه ناز مثل تو پیش من و بابایی لحظه
تحویل سال را برامون پر خیروبرکت کرد و کلی دید و بازدید رفتیم و راستی کلی هم عیدی جمع کردی از
پول نقد گرفته
تا طلا
و لباس
و ظرف کریستال و ....
ناخوشایند از این نظر که از شب ٢٨ اسفند مریض شدی تا روز ٣ عید . بعد هم رفتیم شیراز خونه مامان جون اینها که خیلی اونجا حالت خوب بود و کلی خوش گذروندی اما بعد از سیزده بدر دوباره مریض شدی تا دیشب که خدا را شکر بهتری
توی این سال جدید از خدا خواستم که همیشه شاد و سرحال و سالم باشی تا از لحظات بزرگ شدنت هم خودت و هم مامانی و بابایی لذت ببرن.
آخه نمی دونی چقدر زمان بیماری بچه ها ، برای ما بزرگها بده و سخت می گذره.
بگذریم امسال اتفاقهای خوبی پیش رو داریم
اول از همه تولد دخمل گلم
مکه رفتن دایی مهران با زن دایی زهرا
امیداریم برای عمو زاهد هم اتفاقات خوبی پیش رو باشه ( منظورم اینه که کارخانه اش را راه اندازی بکنه و همچنین زن بگیره)
اتمام پایان نامه مامانی
انشاله قبولی مامان توی کنکور دکتری سال ٩١
خرید یه خونه نقلی خوشگل توی شیراز
و از همه مهم تر انتقالی مامان به شیراز
و کلی اتفاقات خوب دیگه که انشالله برامون رقم بخوره........
راستی یه هفنه ای هست که بابا داره دنبال خونه برای خرید می گرده و یه مورد خوب پیدا کرده که قراره امروز عصر بره برای صحبت قیمت نهایی. این هم از پا قدم مریم عزیزم
گلم توی اداره هستم و دارم برات می نویسم ببخشید دیگه وقت ندارم بیش از این برات بنویسم .
می بوسمت دختر چشم رنگی مامانی فعلا بای ی ی ی ی ی ی ی